مربع عروسی خواستگاری خبر گزارش

مربع: عروسی خواستگاری خبر گزارش

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار حوادث شاکی من دختری است که ازعکس او جهت گول زدن مردان استفاده کردم ، اخاذی شاگردنانوا ازمردان پولدار هوسباز

    پسر جوان که جهت فرار از سرخوردگی‌های زندگی می‌خواست یک شبه ره صد ساله را طی کند با اشتباهاتش آبروی دختری جوان را به حراج گذاشت.

    اخاذی شاگردنانوا ازمردان پولدار هوسباز/شاکی من دختری است که ازعکس او جهت گول زدن مردان استفاده کردم

    عبارات مهم : زندگی

    پسر جوان که جهت فرار از سرخوردگی های زندگی می خواست یک شبه ره صد ساله را طی کند با اشتباهاتش آبروی دختری جوان را به حراج گذاشت.

    به گزارش ایران؛شرم داشت دور و برش را نگاه کند. با کمک سرباز همراهش روی صندلی نشست. روی پرونده اش نوشته شده است بود؛ «نام: احمد/ جرم: کلاهبرداری، اخاذی، هتک حیثیت و…»

    «احمد» سرش را زیر انداخته و شروع به صحبت کرد: «از هنگامی که خودم را شناختم جز فقر و بدبختی هیچ چیزی ندیده بودم. با مشکل فراوان دیپلم گرفتم ولی پدر 85 ساله و مادر 60 ساله ام، پیرتر از آن بودند که بتوانند کمکم کنند تا تحولی در زندگی ام رخ دهد. می خواستم به دانشگاه بروم ولی از آنجا که پول نداشتم قید تحصیل در دانشگاه را زدم.

    شاکی من دختری است که ازعکس او جهت گول زدن مردان استفاده کردم ، اخاذی شاگردنانوا ازمردان پولدار هوسباز

    پدرم سال ها به سخت زندگی کردن عادت کرده بود و مادرم نیز اعتراضی نداشت ولی مسئله اینجا بود که از ما می خواست مثل او زندگی کنیم، کنار خیابان دستفروشی کنیم و خلاصه به بدبختی و زندگی سخت راضی باشیم. ولی من جوان بودم و دوست داشتم به آرزوهایم برسم.

    به همین علت دنبال کار رفتم. بعد از کلی جست و جو در یک نانوایی مشغول شدم ولی حقوقم به مشکل جوابگوی هزینه های خانه، پدر، مادر و خواهر و برادرهایم بود. کم کم خسته و دلزده شده است بودم و هیچ دلخوشی نداشتم. این اوضاع ادامه داشت تا به پیشنهاد یکی از دوستانم گوشی هوشمند ارزان قیمتی خریدم و وارد اینستاگرام، تلگرام، شبکۀ اجتماعی فیس بوک و … شدم.

    پسر جوان که جهت فرار از سرخوردگی‌های زندگی می‌خواست یک شبه ره صد ساله را طی کند با اشتباهاتش آبروی دختری جوان را به حراج گذاشت.

    همه چیز برایم جالب بود چون در این دنیای مجازی می توانستم براحتی خودم را در قالب آنچه آرزویش را داشتم به دیگران معرفی کنم. همه حرف هایم را باور می کردند و مورد نیاز نبود جهت اثبات حرف هایم سندی ارائه دهم. در آن مدت با آدم های زیادی آشنا شدم. اینکه می توانستم فارغ از واقعیت زندگی ام و فقری که گرفتارش بودم با هر کسی از هر قشری صحبت کنم برایم جالب بود. آنقدر گرفتار این دنیای رنگارنگ شده است بودم که زیاد ساعاتم را پای گوشی می گذراندم. کار به جایی رسیده بود که گاهی اوقات جهت خرید شارژ تلفن همراهم نیز از این و آن پول دستی می گرفتم.

    این اعتیاد ادامه داشت تا اینکه راحت لوحی بازدیدکنندگان این دنیای هزار رنگ، مرا به فکری پلید کشاند. اینکه دختران راحت دل را سر کار بگذارم و با قول و قرارهای دروغین از آنها کلاهبرداری کنم. مدتی بعد فکر دیگری به ذهنم رسید این بار تصمیم گرفتم سراغ مردان هوسباز و پولدار بروم. به همین خاطر تصویر دختر قشنگی را روی صفحه کاربری خودم گذاشتم و جهت چند مرد ناشناس خبر دادم، بلافاصله پاسخ های متعددی دریافت کردم.

    اخاذی از مردان هوسران

    شاکی من دختری است که ازعکس او جهت گول زدن مردان استفاده کردم ، اخاذی شاگردنانوا ازمردان پولدار هوسباز

    ارتباط من با این افراد فقط در حد نوشتن خبر بود ولی در کمتر از یک هفته آنها با فرستادن تصویرهای شخصی و گاهی غیراخلاقی درخواست ملاقات با من را داشتند. هنگامی که کار به اینجا رسید به این فکر افتادم که از این راه پول دربیاورم. هنگامی که از آنها مدارک کافی جمع می کردم سپس هویت واقعی ام را فاش می کردم و از آنها جهت منتشر نکردن تصاویرشان پول های کلان می گرفتم. هفته ها می گذشت و من با این کسب و کار تازه و پردرآمد قید کار در نانوایی را زده بودم. مدام در گوشه اتاق نشسته و دنبال سوژه می گشتم. چندین پزشک، مهندس و افراد تحصیلکرده طعمه ام شده است بودند و هر وقت پول کم می آوردم سراغشان می رفتم.

    این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک کارمند بانک در استانی دورافتاده را پیدا کردم. هنوز رابطه ما در حد آشنایی بود که یک روز پلیس دم منزل آمد و دستگیر شدم.از لحظه ای که در خودروی پلیس نشستم به این فکر بودم کجای کار اشتباه کردم که پلیس ردم را زده است.

    پسر جوان که جهت فرار از سرخوردگی‌های زندگی می‌خواست یک شبه ره صد ساله را طی کند با اشتباهاتش آبروی دختری جوان را به حراج گذاشت.

    تصورم این بود که آن کارمند بانک باعث دستگیری ام شده است باشد. هنگامی که وارد اتاق افسر پرونده شدم، منتظر دیدن آن مرد بودم ولی در کمال بهت و حیرت یک زن را مقابلم دیدم. صورت اش برایم خیلی آشنا بود. او با تنفر نگاهم می کرد. کمی در صورت اش دقیق شدم و او را شناختم. همان کسی بود که من ماه ها با تصویر هایش، از مردان اخاذی می کردم.آن لحظه آنقدر شرمنده شده است بودم که حتی نتوانستم حرفی بزنم و فقط سرم را زیر انداختم که نگاهم به صورت او نیفتد. من به خاطر طمعکاری آینده ام را از دست دادم. حالا که فکر می کنم می بینم آن حقوق اندک نانوایی شرف داشت به این پول های بادآورده ای که در این ماه ها به دست آوردم.

    واژه های کلیدی: زندگی | مردان | دنیای مجازی | اخبار حوادث


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار